چکیده: کلماتی مانند “مراقبت” و “رقابت” و “اعتماد به نفس” برای دانش آموزان مدرسهی دریاچهی کنیون بسیار آشنا هستند. این کلمات جزو ۱۰ زمینهی استعداد یا نقاط قوتی هستند که در آموزشهای پایهای در این منطقه مورد استفاده قرار میگیرند. در ابتدای کار، معلمان پیش دبستانی (مهدکودکها) سعی میکنند استعدادهای ذاتی دانش آموزان را تعیین کنند؛ در مهدکودکها نقاط قوت هریک از بچهها روی یک طرح یادگیری شخصی نشان داده میشود که نوع جدیدی از کارنامه است. در مرحلهی دوم، در کلاسهای آوازخوانی نسخهی جدیدی از آهنگ “Old MacDonald Had a Farm” (پیرمرد مهربون مزرعه داره …) را میشنوند که در آن، به جای کلمهی “گاو”، کلمهی “اعتماد” جایگزین شده. و در کلاس چهارم، دانش آموزان تمامی پنج مدرسهی ابتدایی عمومی منطقهی Galt، در یک آزمون آنلاین با عنوان “ارزیابی نقاط قوت” شرکت میکنند، که در آن احساساتشان را نسبت به جملاتی مانند «همه چیز برای من، برنامهریزی شده است» بیان میکنند، که در شناسایی نقاط قوتشان کمک میکند. براساس تحقیقات روانشناختی پیچیده، رویکرد مبتنی بر قدرت، برمبنای یک قاعدهی ساده استوار است: «تمرکز بر آنچه دانش آموزان به خوبی آن را انجام میدهند». لی واترز، استاد روانشناسی دانشگاه ملبورن، استرالیا، و نویسندهی کتاب “The Strength Switch.” (کلید قدرت) در این باره میگوید: «طبیعی است که این کار را انجام دهید، چرا که به نظر میرسد بهترین راه برای کمک به رشد کودکان، کنار گذاشتن نقاط ضعفشان باشد». واترز اظهار میدارد، تمرکز روی نقاط قوت، سطح بالایی از شادی و تعامل و سطوح بالایی از پیشرفتهای تحصیلی را در مدرسه ایجاد میکند، اما در عوض، تمرکز روی ویژگیها و مهارتهایی که بچهها ندارند، میتواند منجر به از بین رفتن آنها شود. |
در گالت (نام شهری) کالیفرنیا، ادریانا لیزر ((Audrianna Lesieur، دانش آموز کلاس ششم، زمانیکه وال سیمون (Seamons) ، در کنارش ایستاد، کار طبقهبندی (چیدن) ۲۳ کلمهای- را که روی تکههای کاغذ نوشته شده بودند- در ۵ ستون به پایان رساند. معلم باتجربه پرسید: «چرا این اینجاست؟» ادریانا مضطربانه، کلماتی را که معلم به آنها اشاره کرده بود را بیرون آورد، و ستونها را برای پیدا کردن جای مناسب آنها مرور کرد. سیمون از او پرسید: « اعتماد به نفست کجاست؟ بهم بگو چرا این اینجاست». همانطور که ادریانا سرش را بلند میکرد، همکلاسیاش ویلیام مستاس( William Maestas)، به او گفت: تو میتونی از پسش بر بیای! با این جمله، او از انتخاب اولاش دفاع کرد (یعنی سر چیدمان اولیهاش ماند، آن را تغییر نداد، جای کلمات را عوض نکرد)، و معلم سراغ دانشآموز بعدی رفت. کلماتی مانند “مراقبت” و “رقابت” و “اعتماد به نفس” برای دانشآموزان مدرسهی دریاچهی کنیون بسیار آشنا هستند. این کلمات جزو ۱۰ زمینهی استعداد یا نقاط قوتی هستند که در آموزشهای پایهای در این منطقه مورد استفاده قرار میگیرند. در ابتدای کار، معلمان پیش دبستانی (مهدکودکها) سعی میکنند استعدادهای ذاتی دانشآموزان را تعیین کنند؛ در مهدکودکها نقاط قوت هریک از بچهها روی یک طرح یادگیری شخصی نشان داده میشود که نوع جدیدی از کارنامه است. در مرحلهی دوم، در کلاسهای آوازخوانی نسخهی جدیدی از آهنگ “Old MacDonald Had a Farm” (پیرمرد مهربون مزرعه داره …) را میشنوند که در آن، به جای کلمهی “گاو”، کلمهی “اعتماد” جایگزین شده. و در کلاس چهارم، دانش آموزان تمامی پنج مدرسهی ابتدایی عمومی منطقهی Galt، در یک آزمون آنلاین با عنوان “ارزیابی نقاط قوت” شرکت میکنند، که در آن احساساتشان را نسبت به جملاتی مانند «همه چیز برای من، برنامهریزی شده است» بیان میکنند، که در شناسایی نقاط قوتشان(تواناییهایشان) کمک میکند. در نگاه اول، این رویکرد مبتنی بر نقاط قوت به نظر میرسد معادل آموزشی kitsch باشد. اما Karen Schauer، سرپرست هیئت مدیرهی مدارس ابتدایی منطقهی گالت، اظهار میدارد، که در حدود ۴۰ سالگیاش، به عنوان یک مربی «این تنها یکی از چیزهای قدرتمندی است که من تا بهحال بخشی از آن را داشتهام». جنیفر فاکس، که کتاب «قدرتهای فرزند شما» را نوشته و در سال ۲۰۱۴ به تأسیس مدرسهی دلتا در ویلسون، واقع در آرکانزاس کمک کرده، از همین رویکرد قدرت استفاده میکند و تا جائی پیش میرود که آن را “گلولهی جادویی” مینامد.
اما این دقیقاً چیست؟
به هرجهت، براساس تحقیقات روانشناختی پیچیده، رویکرد مبتنی بر قدرت، برمبنای یک قاعده ی ساده استوار است: «تمرکز بر آنچه دانش آموزان به خوبی آن را انجام میدهند». لی واترز، استاد روانشناسی دانشگاه ملبورن، استرالیا، و نویسندهی کتاب “The Strength Switch.” (کلید قدرت) در اینباره میگوید: «طبیعی است که این کار را انجام دهید، چرا که به نظر میرسد بهترین راه برای کمک به رشد کودکان، کنار گذاشتن نقاط ضعفشان باشد». واترز اظهار میدارد، تمرکز روی نقاط قوت، سطح بالایی از شادی و تعامل و سطوح بالایی از پیشرفتهای تحصیلی را در مدرسه ایجاد میکند، اما در عوض، تمرکز روی ویژگیها و مهارتهایی که بچهها ندارند، میتواند منجر به از بین رفتن (هرز رفتن) آنها شود.
او میگوید، اولین قدم، کمک به دانش آموزان برای درک نقاط قوت و کشف آنها است. سپس معلمان، میتوانند فرصتهایی را برای استفاده از این استعدادها فراهم آورند.
در حالیکه این مسئله میتواند به عنوان نوعی یادگیری شخصی مورد توجه قرار گیرد، اکثر مدارسی که هنوز در مرحلهی تجربهی رویکرد نقاط قوت هستند، به دانشآموزان اجازه نمیدهند تا علایقشان بر موضوعات مهم علمی و سرعت یادگیریشان تأثیر بگذارد. در عوض، توجه به این نقاط قوت دانش آموزان نیازمند آموزش انتخابهایشان در قالب فعالیتهای فوق برنامه یا در بخشهای نامحدودی مانند “ساعت (زنگ) نابغه” است. اکثر آموزگاران تلاش میکنند این رویکرد را با برگزاری یک آزمون شروع کنند. واترز در این راستا، لیستی از نقاط قوت را تهیه کرده که آن را ارزشهای در عمل (ارزشهای عملی) مینامد، و زمانیکه با مربیانی از انگلستان، نیوزیلند، استرالیا و ایالات متحده کار میکند از آن استفاده میکند. دیگران از سیستمهای مبتنی بر نقاط قوت، طراحی شده توسط سازمان بریتانیایی کاربرد روانشناسی مثبت، یا Thrively، استفاده میکنند.
در حالیکه شمار مدارسی که از این روش استفاده میکنند انگشت شمار است، تعداد آزمونهای انجام شده در آن، میتواند به عنوان گواهی برای تعیین علایق و استعدادها باشد. جان برت، که سرپرست بخش مشاورهی آموزشی K-12 مؤسسه ی گالوپ است میگوید، هرساله بیش از یک میلیون دانش آموز در ایالات متحده در یکی از آزمونهای این مؤسسه، شرکت میکنند. Jillian Coppley Darwish، مدیر آکادمی Mayerson، که مؤسسهای غیرانتفاعی در شهر سینسیتنی (آمریکا) است و به مربیان (معلمان) مشاوره ارائه میدهد، میگوید که سازمانش ارزشهای عملی را برای نزدیک به ۷۰ مدرسه در ایالات متحده ارائه کرده است و Alex Cory رئیس مؤسسهی Thrively، بیان میدارد که حدود ۴۴۰۰۰ معلم از تمامی ایالاتها برای شرکت در دورههای Thrively ثبت نام کردهاند.
با این وجود، میان علاقه به برنامهها و پیادهسازی تفاوت وجود دارد. فاکس اظهار میدارد: «چگونه قرار است این رویکرد در مدارس زنده شود در حالیکه افرادی با آن مبارزه میکنند» و واترز این صحبت را تائید نموده و بیان میکند، اکثر مدارس واقعاً اقدامی جهت رسیدن به آن انجام نمیدهند.
در گالت، Meghan McFadyen، از دانش آموزان کلاس چهارمی و پنجمی در مورد نقاط قوت و ضعفشان میپرسد، زیرا به لحاظ تئوریک هیچ اضطرابی مانع پذیرش موقعیت رهبری نمیشود. و Seamons بررسی نقاط قوت را در برنامهی تحصیلی دورهی ششم قرار میدهد. او دربارهی نانسی ویک، یکی از اعضای نیروی مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم درس میدهد، که حتی یکبار با چترنجات از دست نازیها گریخت. Seamons میگوید، دانش آموزانش به او میگفتند: «اوه اوه، او قطعاً یک برنده (پیروز) بوده است».
او همچنین از زبان قدرت، به عنوان شکلی از نظم (انضباط) استفاده میکند. به عنوان مثال، به جای اینکه دانش آموزی را که در یک کار گروهی به شدت مستبدانه رفتار کرده توبیخ کند، پیشنهاد میکند که به عقب برگردند و در مورد دستاوردها (نتایجی) که آن دانش آموز در کار گروهی کسب کرده، صحبت کنند. در واقع رفتار غیراخلاقی با اشاره به دستاوردهای خوب یک کار اصلاح میشود نه با تأکید روی عیوب.
ماریان هامریت، مربی مهدکودک Galt’s Fairsite، میگوید رویکرد مبتنی بر قدرت، میتواند بهویژه برای دانش آموزانی با نیازهای ویژه اهمیت داشته باشد. که به ویژه در برخورد با دانش آموزان مبتلا به اوتیسم میتواند ارتباط برقرار کند.
Darwish از آکادمی میرسون میگوید، این فقط به لحاظ معناشناسی نیست: ما میدانیم که زمانیکه افراد با امواج مثبتی مواجه میشوند هم به لحاظ ادامهی فعالیت و انگیزه و هم در نهایت به لحاظ تغییر رفتارشان، به مراتب بهتر عمل میکنند.
مدیران منطقهی گالت میگویند، نتایج آزمایشهای اخیر این مفهوم را پشتیبانی میکند. از سال تحصیلی ۱۵-۲۰۱۴ تا ۱۷-۲۰۱۶ درصد دانش آموزان این منطقه که توانستهاند از استانداردها پیشی بگیرند در زبان انگلیسی از ۳۷ تا ۴۳.۱ درصد و در ریاضیات از ۲۵ به ۳۵.۹ درصد افزایش یافته است. Schauer یادآور میشود که طی دو سال گذشته، میزان شکست و تعلیق (ترک تحصیل) کاهش یافته، در حالیکه میزان حضور و سطح فعالیتهای خود گزارش شده افزایش یافتهاند. وی اضافه میکند که معرفی رویکرد مبتنی بر قدرت، تنها یکی از تغییراتی است که این منطقه در سالهای اخیر ایجاد کرده است.
آیا اجرای دستورالعملهای مبتنی بر قدرت در اکثر مدارس امکانپذیر است؟
مدارس خصوصی مانند ویلسون، دانشکدهی دلتا در آرکانزاس و مدرسهی Riverdale در شهر نیویورک (که در آن دانش آموزان از اپلیکشینی برای مشاهدهی به لیست نقاط قوتشان استفاده میکنند)، احتمالاً منابع لازم را هم برای کشف گرایشات این چنینی دارند. اما گالت چگونه در خط مقدم آموزش مبتنی بر قدرت قرار گرفت؟
ناحیهی گالت در ایالات ساکرامنتو، با حدود ۳۶۰۰۰ دانش آموز ابتدایی، که تقریباً ۶۰ درصد آنها اسپانیاییتبار یا لاتین هستند. بیش از ۲۰ درصدشان به زبان انگلیسی مسلط نیستند و تقریباً نیمی از آنها واجد شرایط برنامهی تغذیهی رایگان یا کاهش قیمت فدرال میباشند. یک جوک که در مورد منطقهی گالت وجود دارد آن است که آن «پائینترین منطقهی کالیفرنیا» مینامند، که اشارهای طعنهآمیز است به ارتفاع ۴۷ متری این منطقه از سطح دریا و نیز شرایط سخت و دشوار زندگی مردم این منطقه. پس از رکود اقتصادی بزرگی که در دسامبر ۲۰۰۷ آغاز شد، نرخ بیکاری در این جامعه افزایش یافت. مردم مناطق دوردستتر که برای رفت و آمد مشکل داشتند فرزندانشان را به مدرسه نفرستادند، و یکی از مدارس ابتدایی این منطقه بسته شد. Schauer میگوید او و تیمش به همراه گروه کوچکی از بزرگسالان کارهایی را در این راستا شروع کردند، چرا که به شدت به دنبال کمکها مالی بودند. Schauer توضیح میدهد زمانیکه این ناحیه در رتبه بندی فدرال، عنوان بودجه برتر سال ۲۰۱۲ را کسب کرد، این برنامهها مجددا گسترش یافتند. اما او میگوید این برنامهها گران نیستند.
البته این بسته به شرایط بود. به عنوان مثال نسخهی رایگانی را برای معلمان ارائه میدهد که شامل دسترسی آنها به آزمون تعیین استعداد است، اما در جائی دیگر ۱۰۰۰۰ دلار برای بستهی نرمافزاری District Pro هزینه میکند تا دانش آموزان بیشتری را پوشش داده و محتوای ویدئویی فراهم کند. Burt میگوید، مؤسسهی گالوپ هم با مدلی مشابه همین کار میکند و مقادیر مختلفی را در سطوح مختلف و بسته به میزان دسترسی به آنها شارژ میکند. آکادمی Mayerson نیز همین کار را میکند، اما فعالیتهایش را اغلب با کمکهای مالی پشتیبانی میکند.
Jennifer Collier، که سردمدار یادگیری مبتنی بر قدرت، در مؤسسهی گالت است و به عنوان ناظر آموزش فعالیت میکند در مورد این منطقه میگوید: شرایط ایده آل آن است برای هر مدرسه یک مربی قدرتمند همچون او در نظر گرفته شود.
هزینه تنها مانع نیست. واترز میگوید: «در واقع شما باید فرهنگی از پویش نقاط قوت در مدرسه داشته باشید، وی ادعا میکند که نتایج تحقیقاتش نشان میدهد که نباید تنها به دانش آموزان اعتقاد داشت، بلکه بزرگسالان (والدین و مربیان) نیز باید روش و مدل آن را یاد بگیرند». در گالت، الفاظ و اصطلاحات مربوط به توانایی و قدرت در پرچمها و نشانههایی که به تختهها و تابلو اعلانات آویزان هستند، چاپ میشوند. اکثر آموزگاران نیز در مکالمات خود از این الفاظ استفاده میکنند، در حالیکه نسخهی مربوط به بزرگسالان این تئوری در طول دورهی آموزشی منطقهای که در سال ۲۰۱۳ در یکی از سمینارها ارائه شد، این الفاظ و اصطلاحات را برای والدین، رانندگان اتوبوس (رانندگان سرویس مدارس)، نگهبانان، کارکنان خدماتی و مواد غذایی و دیگران آموزش داده شد.
با این وجود، همه در گالت این رویکرد را قبول ندارند. برخی مربیان به عقب برگشتند، چرا که این روش را به عنوان هوسی زودگذر دیدند که با گذشت زمان باید به مأموریت و روش سابقشان بازگردند. عدهای سعی میکنند آن را پیادهسازی کنند اما این امر زودگذر است.
پیادهسازی کامل این روش نیز به شیوههای دیگری نیاز دارد. از جمله جایگزینی (بهکارگیری) معلمانی که به این روش آموزش دیدهاند. و Lori Biser، مشاورهی مدرسهای راهنمایی میگوید، در حالی که مایل است مباحث مربوط به نقاط قوت و تواناییها را در گفتگوهای مربوط به انتخاب رشته و انتخاب مسیرهای حرفهای لحاظ کند، نمیتواند یادآور نشود که این کار را برای حدود ۹۰۰ دانش آموز تنها در طول یک جلسهی انجام میدهد، و از اینکه بخواهد از کامپیوتر استفاده کند بیزار است.
و دلایلی نیز برای اثربخشی این روش وجود دارد. مطالعاتی که واترز به عنوان شواهدی از توانایی این رویکرد در افزایش شادی و تعاملات ارائه میدهد، شامل چندین مدل مداخله ی روانشناسی مثبت و حمایت از ادعاهای پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان است، و در روش وی تنها بر رویکرد مبتنی بر قدرت مورد استفاده در گالت استفاده نشده است. آمار مربوط به گالوپ آمار مثبتی را در مورد افزایش مشارکت دانشآموزان در این رویکرد نشان میدهند، اما آمار شرکتهای دیگر شواهدی را ارائه نمیدهند که رویکرد مبتنی بر قدرت – که تنها بر حمایت و تشویق معلمان استوار باشد – تفاوتی ایجاد کرده باشد.
این ترس نیز وجود دارد که، دانش آموزانی که آموزش داده شدهاند (به روش دیگری)، دارای نقاط قوت و ضعفهای طبیعی هستند، نمیتوانند ایدهای را که منجر به بهبود و توسعهی استعدادهای جدید در قالب کارهای سخت میشود، درک کنند.
برای جلوگیری از این مسئله، واترز میگوید: همهی مربیان باید بدانند که برخی نقاط قوت (تواناییها) ممکن است در یک کودکی نسبت به دیگری برجستهتر باشد، اما در هرحال همهی کودکان دارای نقاط قوت و ضعفی هستند.
زمانیکه وال سیمونر از دانش آموزان خواسته بود تا با حرکت دادن نشانههای علامتگذاری شده در کنارشان تصمیم بگیرند که کدامیک از نقاط قوت (تواناییها) در مورد آنها صدق میکند، ماریا وردا (Maria Warda) مردد بود. دانش آموز کلاس ششمی توضیح داد: «گاهی اوقات این موارد در مورد من صدق میکند، گاهی اوقات هم نمیکند». (گاهی این تواناییها را دارم و گاهی ندارم). سیمونر، سرش را تکان داد و پاسخ داد: «پس شاید تو تواناییهایی داری اما همیشه روی آنها تمرین نمیکنی؟ خب، این یعنی همهی موارد!» (همه ی تواناییها را داری). سپس کمی مکث کرد و ادامه داد: «فقط به این خاطر که در چیزی ضعف داری به این معنی نیست که توانایی غلبه بر آن را نداری».
منبع: usnews